روزهای قشنگی که به سرعت می گذره
سلام گل پسر ناز و دوست داشتنی خودم، سلام نفس زندگی من
آروین گلم یک سری از عکس هات که مربوط به قبل هست رو فرصت نکردم برات بذارم.
قند عسلم مدتی بود که دایماً یک نخ می آوردی و می گفتی ببندم به پیشونیت و حسابی احساس قدرت و خوشحالی می کردی. از این که کوماندو باشی خیلی لذت می بری. و البته هم چنان عاشق بازی با رنگ ها هستی.
نفسم، قارچ کبابی رو خیلی دوست داری. به خصوص کباب کردنش رو
یک روز یک پشه رو کشتی اومدی بهم گفتی: "مامان نگاه کن من سوکس گشتم." تو که اکثر کلمات رو درست می گی این قدر حرف زدنت با نمک بود که حسابی غرق بوسه کردمت عشق من. جالب این جاست یک روز دیگه یک پشه کوچولو دیدی. بهت گفتم بکشمش؟ گفتی: نه اگه بکشی خانواده ش چیکار کنن. یعنی گاهی اوقات بدجور احساساتی می شی قند عسلم.
عزیز دلم، لحظه لحظه زندگی در کنار تو برام خاطره ست. کاش می تونستم تموم خاطرات قشنگمون رو در وبلاگت بذارم. ولی کمبود وقت این اجازه رو بهم نمی ده. ترجیح می دم وقتم رو بیشتر با خودت بگذرونم. خیلی دوستت دارم.