عکس های 8 ماهگی آروین گلم

پسر گلم مدتی بود که می خواستم عکس های 8 ماهگیت رو بذارم ولی فرصت نمی کردم. بالاخره امروز این امکان فراهم شد. آروینم تو در 8 ماهگی تونستی بشینی، همین طور یاد گرفتی دست بزنی و وقتی دستم رو به طرفت می گیرم دستت رو بهم بدی. این عکست رو خیلی دوست دارم.

همین طور این عکست رو

آروینم در 8 ماهگی مثل قبل می تونستی خودت رو روی دستات نگه داری و عقب عقب بری. قربونت برم اون روز بهت می خندیدم می گفتم پسرم تا یکسالگی فقط دنده عقب می ره.

در این عکس ها هم مشغول دست زدنی...

در این جا هم از بس دست زدی دیدی کسی نیست برقصه خسته شدی ، حتماً با خودت فکر می کردی دست زدن خالی که فایده نداره مامانم که همش عکس می گیره...

آروین گلم در 8 ماهگی بردیمت حرم امام رضا (ع)، رفتن به اون جا همراه با تو برام حس و حال غریبی داشت. همیشه دوست داشتم با فرزندم به حرم برم و این آرزو محقق شده بود. اون روز خدا رو خیلی شکر گفتم.

ای زندگی ام، هستی  من

عشق من، امید من،

آروین من ، دوستت دارم.

وجود من،  طلوع من،

حضور پر شوق و شور من ،

آروین من ، دوستت دارم.

دریای من، فردای من،

دنیای من،  رویای من ،

آروین من ، دوستت دارم.

گل من،  روح من،

تمام وجود من،  مهتاب من ،

آروین من،  دوستت دارم.