آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

21 ماهگیت مبارک باشه گلم...

1393/11/11 11:14
نویسنده : مامان آروین
457 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم، نفسم، آرام جونم

این روزها به زیباترین وجه ممکن حرف می زنی، به تازگی جمله هم می گی. این قدر زیبا و بانمک که می خوام قورتت بدم قند عسلم. حتم دارم روزی که این نوشته رو می خونی لبخند ملیحی بر لبانت می شینه، لبخندی از سر شوق، از خاطرات خوش کودکی، لبخندی از روزای اول جمله گفتنت، شاید برات باور کردنی نباشه که چه قدر کوچک بودی و تازه کار.

عزیز بی همتای من،

امروز من می نویسم، تصور می کنم و لبخند می زنم،

فردا تو می خونی و تصور می کنی و لبخند می زنی.

من برای فردای تو می نویسم برای وقتی که مرد شدی و بزرگ

و تو می خونی دیروزت رو ، روزای کوچیک بودن و شیرین بودنت رو. 

عزیزکم از کجا شروع کنم که همه کارات و حرفات این روزا شنیدنیه.

دیشب که در آشپزخونه مشغول انجام کارام بودم و حواسم بهت بود دیدم روی پای بابایی دراز کشیدی و می گی: شب بخیر. بوس بده. یعنی مردم از خنده نفسم.

یا خیلی وقتا که با خودت سرگرمی می بینم می گی: سلام خوش آمدی.

وقتی مشغول آشپزی هستم می یای می گی: بغش کن نیگا کنم.

گاهی هم مردم آزاری می کنی و می یای گاز رو خاموش می کنی. وقتی بهت می گم دست نزن می گی : گازو خاموش کنم.

وقتی سوار ماشین می شیم به بابا نگاه می کنی و می گی: کمبند بیبند.

و به منم می گی کمبند. یعنی همیار پلیس شدی شدید.

بهت می گم ماشین آقا جون چیه: پرایک

ماشین ما چیه: پجو

دیشب گوشه فرش رو بلند کردی. بهت می گم آروین نکن. می گی: کار بدیه و همین طور به کارت ادامه می دی. آخه چیکار کنم باهات. نمی دونم دعوات کنم یا به این شیرین زبونیت بخندم.

خیلی وقتا که در آشپزخونه مشغول کارام هستم تا یه ترانه پخش می شه می یای می گی: دست بده به من. حتی اگه غذا در حال سوختنم باشه دیگه چاره ای نیست باید باهات بیام. منو می بری وسط حال و اشاره می کنی با هم برقصیم. اگه در جمع باشیم و تو در حال رقص ببینی کسی دست نمی زنه می ری جلو و می گی دست. خلاصه وادارش می کنی تا دست بزنه.

به خودم می بالم که این قدر بزرگ و فهمیده شدی. یه روز که سطل آشغال رو از کابینت آوردم بیرون تا آشغال ها رو جمع و جور کنم. رفتم اتاق خواب و برگشتم دیدم سطل آشغال رو برداشتی و دوباره داری می ذاری در کابینت و بعد درش رو بستی و گفتی: سرجاش.

قند عسلم الان دیگه تا چهار رو به خوبی می شمری. راستی دارم بهت آموزش میدم که به درستی مسواک بزنی. خدا رو شکر مسواک زدن رو دوست داری. همین طور کم کم با کمک مامان جونا داریم آماده ات می کنیم تا از پوشک بگیریمت. این ماه برای اولین بار البته اونم یک بار خودت اومدی بهم گفتی مامان جیش و وقتی بردمت دستشویی خیلی خوشحال شدم از این که داری فهمیده می شی. مامان بابایی هم خیلی در این مورد تلاش می کنه. دستش درد نکنه.

هلکوپتری رو که آقا جون و مامان جون بهت دادن، خیلی دوست داری. یک روز که خیلی روشن بود بهت گفتم: آروین خاموش کنیم باطریش تموم نشه. بعد که خاموشش کردم ازم گرفتی و گفتی: خسته شده. بغلت کردم و حسابی غرق بوسه کردمت بابت این شیرین زبونیت.

آروینم خیلی علاقه داری اجزای هلکوپترت رو جدا کنی و خودت دوباره درست کنی. الان خرابش کردی و فقط بدنش مونده.

1

شعر عمو زنجیر باف رو این طوری با هم می خونیم:

عمو زنجیر باف ،  بله زنجییه منو بافتی

بله، پشت کوه ، انداختی

بله

بابا اومده چی چی اورده ، نخود و کیشمیش

با صدای چی:

گربه بعد هم می گی: میو میو

برات از سری کتابای "می می نی"، دو جلدش رو گرفتم. بعد کلی تحقیق متوجه شدم این سری کتابا هم مسائل مختلف زندگی رو در غالب داستان و شعر آموزش می ده و هم شکل های کتاب توجه کودک رو جلب می کنه. همین طور هم بود. خیلی کتاب هات رو دوست داری.

3

3

این جا هم بهت گفتم: آروین کتابات رو بده به من.

گفتی: نی دم.

4

5

اینم یه نمونه از بازی های مورد علاقته:

6

7

8

 تلاشت هم قابل تحسینه، اینم یه نمونه اش:

8

9

10

آروین گلم برات هوش چین مجموعه ای یک تکه خریدم. برام جالب بود بعد دو بار انجام دادنش الان تموم حیوونای عروسکی رو خودت به درستی سرجاش قرار می دی همین طور خیلی از میوه ها و بعضی از حیوونای واقعی. دقتت خیلی بیشتر شده. بار اول که بهت نشون دادم باید چی کار کنی هر قطعه رو که بر می داشتی می گفتی: کجائه و دنبال جاش می گشتی.

10

11

14

وای به روزی که متوجه دوربین بشی دیگه عکس گرفتن تعطیله:

15

اینم نمونه ای از شیطنت هات:

17

این جا هم مثلا داری از من عکس می گیری:

18

سگت رو سوار دوچرخه کردی و داری می ری، البته گل پسرم هنوز دوچرخه سواری رو به خوبی یاد نداری.

19

دستکش های منو دستت کردی و فرار...

20

 خوب گیرت آوردم نفسم:

22

این عکس ها هم مربوط به دیشبه که داشتیم با هم اسباب بازی هات رو از لحاظ رنگ تفکیک می کردیم و باز تو شیطنت کردی و من غرق در شادی بابت خنده های کودکانه ات:

24

26

و آخرین عکست در این ماه عشق من:

25

به تمام خوبی ها، پاکی ها و مقدسات سوگند 

به عشق دیدن لبخند توست

که به دنیا پایبندم

دلبندم.

پسندها (7)

نظرات (5)

محمد
14 بهمن 93 9:44
بروزم بروزم بروزم بروزم به منم سر بزن
محمد
28 بهمن 93 9:33
فروشگاه اینترنتی تلیپ سبدهای پذیرایی زیبای unique در سایز های مختلف با قیمت های مناسب هدیه ای بسیار زیبا و کاربردی جهت منازل شما و عزیزانتان.
**مامان ایلیار**
3 اسفند 93 8:40
سلام مامانی، چقده وبلاگ آروین جون خوشگله، چه خوب که ایلیار یه دوست جدید همسن پیدا کرده
مامان آروین
پاسخ
مرسی عزیزم. منم خوشحالم که با شما آشنا شدم.
فریما
6 اسفند 93 9:30
خدا حفظش کنه
مامان آروین
پاسخ
مرسی عزیزم.
سحر
1 مرداد 94 12:29
سلام ! وبلاگ خيلي زيبايي داري!
مامان آروین
پاسخ
ممنونم عزیزم لطف داری شما