قند عسلم 22 ماهگیت مبارک باشه...

1393/12/11 10:15

نویسنده : مامان آروین

570 بازدید

اشتراک گذاری

سلام گل پسرم، شیرین عسلم، آروین عزیزتر از جونم... 22 ماهگیت مبارک باشه.

آروینم این روزا انگار زندگیمون روی دور تند هست. نمی دونم کی شب می شه کی دوباره روز شده و وقت کار و تلاش و زندگی و بدو بدو. هر چی به آخر سال نزدیک تر می شیم انگار هفته سریع تر به آخرش می رسه. این روزا خیلی کار دارم چه در اداره چه خونه. ببخشید نفسم که کمتر برات وقت می ذارم. مدتیه می خوام بیام برات بنویسم ولی فرصت نشد.

گلکم تو دیگه ماشالا برای خودت مردی شدی. اولین بار در این ماه بهم گفتی دوستت دارم. فقط خدا می دونه اون موقع چه حسی داشتم. بغلت کردم و کلی بوسیدمت.

پسرم، یاد گرفتی اگه کار اشتباهی انجام می دی، می گی : بخشید و بوسم می کنی. جالب اینجاست خیلی مواقع لپت رو می یاری تا من بوس کنم. خیلی بلایی. بیشتر بوس می گیری تا بوس بدی.

نرم افزار نی نی هوش رو که باهات کار می کردم همه ی عکس های فارسی رو یاد گرفتی و حالا مدتیه دارم انگلیسی اون ها رو باهات کار می کنم.

اعداد رو تا ده خوب بلدی. هم خودت می شمری و هم به این صورت:

من می گم: یک آروین : دو ، سه ، چهار، پنج، شیش، هفت ، هفت، نه، ده.

گل پسرم ، نمی دونم گفتن هشت مگه چه قدر سخته که هر کار می کنم هشت رو جزو اعداد حساب نمی کنی. دلخور از یازده تا بیست هم با کمک من می گی.

یک روز تعطیل که هوا کاملا بهاری بود رفتیم بیرون. تا تونستی شیطونی کردی و بهمون خیلی خوش گذشت.

پسرم امسال زمستون برفی نبارید. البته یک بار خیلی کم روی زمین نشست ولی چون دمای هوا نسبت به قبل بیشتره خیلی زود آب شد. خیلی دوست داشتم با هم برف بازی کنیم و آدم برفی بسازیم. ولی فکر می کنم باید تا سال دیگه صبر کنیم.

آروین و مامان جون ( مامان بابایی):

اون روز یک پسر کوچولو بادبادکش رو به آسمون برده بود. من و تو با هم فریاد می زدیم بادبادک بیا پایین... بادبادک بیا پایین... چه قدر لحظه های با تو بودن شیرینه نفسم. منو می بره به دوران کودکی خودم و من در کنارت کودکی می کنم و شادم.