یک گام به سمت مرد شدن...
سلام عشق من، پسر شیرین و دوست داشتنی خودم.
آروین گلم خیلی پسر فهمیده ای شدی و من از این بابت خیلی خوشحالم. الان مدتیه که وقتی می خوای بری دستشویی می یای می گی جیش دارم. هر چند گاهی هم یادت می ره بگی ولی پیشرفتت خوب بوده.
البته هنوز پوشکت می کنم ولی پوشکت رو خیس نمی کنی حتی شب ها. مزیت این روش اینه که جایی رو هم کثیف نکردی. البته روزای اول برای این که بدونی نباید در شلوارت جیش کنی مجبور شدم پوشک نبندم و یک کوچولو فرش کثیف شد ولی چون به محض این که شلوارت کمی خیس می شد سریع به من خبر می دادی بقیه اش رو می رفتیم دستشویی. یه چند روزی عالی بودی و سه چهار روزی اصلاً همکاری نکردی و الان دوباره بهم خبر میدی که ببرمت دستشویی. البته مامان جونا هم خیلی کمک کردن .
قند عسلم هنوز کاملاً از شیر نگرفتمت. به شیر من خیلی وابسته نیستی برای همین نگرانی ندارم و می دونم از هر وقت که بهت ندم مشکلی برات نیست. فقط برای خودم سخت می شه چون ظهر ها و گاهی شب ها از این طریق خیلی راحت می خوابی.
مرد کوچک من، چند روز قبل این قدر باعث خنده من و بابایی شده بودی که نگو! یاد گرفتی صلوات رو کامل بفرستی و این برای بچه ای در سن تو عالیه. کاملاً رسا و مشخص کلماتش رو می گی. یک روز در حین بازی همین طور بلند بلند صلوات می فرستادی و بازی می کردی. خلاصه نفسم حسابی فضای خونه رو معنوی کرده بودی و این قدر صلوات رو با لحجه خودت جالب می گفتی که دائماً من و بابایی بهت می خندیدیم.
یک روز هم دیدم با لگوهات این ماشین رو ساختی. خیلی برام جالب بود برای همین عکسش رو برات گذاشتم:
اینم آروین عشق آب بازی...
آروین گلم اون روزی که با مامان جون رفتیم عکس 4*3 برای دفترچه بیمه گرفتی، اومدی اداره مامان. البته مثل همیشه خیلی پسر خوبی بودی نفسم.
همچنان علاقه داری دستت رو به لوستر برسونی...
و عاشق رانندگی هستی:
این عکس ها هم مربوط به قبل هست. با مقواهای رنگی اشکال هندسی رو برات درست کردم تا در یادگیریت کمکت کنه.
آروینم
ازخدا می خوام آنچه راکه شایسته ی توست،
به تو هدیه دهد نه آنچه راکه آرزو داری!
زیرا گاهی آرزوهای تو، کوچک است و شایستگی تو، بسیار…
دوست دارم پسر شیرینم