33 ماهگیت مبارک باشه عشق من
سلام نفسم، عشقم، تموم زندگیم
گل پسرم 33 ماه از اولین لمس بودنت گذشت. چه قدر سریع. گاهی فکر می کنم این روزا بهترین روزهای ماست. تو با کارهای بامزه و خنده های کودکانه ات لحظه ها رو برامون متفاوت کردی. این روزا خیلی شیطون و بلا شدی. گاهی منو عصبانی می کنی ولی وقتی فکر می کنم می بینم کارهات اقتضای سنت هست نفسم. با این که خیلی پسر عاقل و فهمیده ای هستی گاهی کارهایی می کنی که ازت انتظار ندارم. مثلاً همین دیشب توپ بدمینتون رو برداشتی از سمت پرهاش فرو کردی تو صورتم. بهت می گم آروین چرا این کار رو کردی؟ می گی شوخی می کنم. این روزا شوخی های تو گاهی برام گرون تموم می شه. وقتی که با هم بازی می کنیم خیلی خوبه. ولی خدا نکنه بخوام یه لحظه برای خودم بشینم همه کار می کنی به اسم شوخی
هم چنان عاشق راکت و بدمینتون هستی و بارها و بارها کارتون میزی اون قسمتی که با بدمینتون بازی می کنه رو دیدی به درخواست خودت.
کتاب های می می نی رو خیلی دوست داری برای همین بیشتر کتاباش رو برات خریدم. گاهی خودت کتابت رو بر می داری و شروع می کنی به تعریف کردن برای خودت. این قدر بانمک که واقعاً لذت می برم. کتاب های قدیمی تر رو هم تقریباً حفظی، یه بیت من می خونم یه بیتش رو خودت می گی.
خوندن کتاب داستان انگلیسی رو هم برات شروع کردم البته سطح استارتر کاملاً ابتدایی و ساده. شاید کاملاً متوجه نشی ولی خوب گوش می دی.
قند عسلم، دوربینم در تولد بهار جون از دستم افتاد لنزش مشکل پیدا کرد برای همین این ماه نتونستم خیلی ازت عکس بگیرم. به امید خدا ماه دیگه برات جبران می کنم. این عکس ها هم مربوط به دوچرخه سواری و رفتن به پارک در یک صبح آفتابی و البته سرد زمستونی هست.
آروین گلم تو بهترین هدیه خدا برای من هستی، امیدوارم بتونم شکر داشتنت رو به خوبی به جا بیارم.
دوستت دارم گل پسرم