آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

آروین یعنی خنده و شادی

1394/12/13 9:55
نویسنده : مامان آروین
596 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گل مامان، سلام شیرین عسل من، سلام و صد تا سلام شیطونک من.

نفس مامان این روزا این قدر بدو بدو داریم و سرمون شلوغه که یک دفعه دیدم یک ماه گذشته و من در این یک ماه اصلاً ازت عکس نگرفتم تا در وبلاگت یادگاری بذارم. این بود که دست به کار شدم و کلی عکس در حین بازی ازت گرفتم. بازی هایی که تقریباً برنامه هر روزمونه. اینم عکس هایی که مامانی ازت گرفته عشق من:

1

2

3

4

5

6

دوچرخه سواری توی خونه: خندونک

7

این جا داشتیم بادکنک بازی می کردیم ، که بادکنک تصمیم گرفت همون بالا بمونه و پایین نیاد: قه قهه

8

9

اومدم ازت عکس بگیرم با این صحنه مواجه شدم:

آخه بزرگ شدی پسر جون خنده

جالب این جاست که توی خونه هر وقت تلفن زنگ می زنه، هر جا باشی باید خودت جواب بدی.

10

12

13

14

آروینم، قبلاً موهات رو مامان بابایی کوتاه می کرد. یک بار هم با مامان جون رفته بودی آرایشگاه. ولی از موقع جشن دایی جون که با بابایی رفته بودی آرایشگاه و موهات رو سشوار کرده بودن، خیلی از آرایشگاه می ترسیدی و حتی با مامان جون حاضر نبودی بری آرایشگاه. دو روز قبل با بابایی رفتین آرایشگاه ، بنده خدا بابایی و آرایشگر رو حسابی اذیت کردی. عشق مامان، از همه لحاظ پسرخوب و آقایی هستی نمی دونم چی کار کنم از آرایشگاه نترسی. با این که بابایی به آرایشگر گفته بود که موهات رو سشوار نکنه ولی فایده نداشته و حاضر نبودی لحظه ای بشینی. خلاصه این که بالاخره موهات کوتاه شد و این عکس رو دیشب ازت گرفتم.

14

محبتمحبتمحبت عاشقتم قند عسلم محبتمحبتمحبت

پسندها (3)

نظرات (2)

ارزو
14 اسفند 94 11:06
سلااااااااااام دوست من.خوببییی؟واااای که چقد دلم واسه اروین جون ووبلاگش تنگ شده بووود.این مدت همسرم لب تاپ رو لازم داشت برده بود شرکت.منم هی غرمیزدم که بیارش لازمش داااارم.میگفت هرکاری داری با گوشیت انجام بده خوووو.گفتم نمیشه بابااااا.اخه وبلاگ رو نمیتونم باگوشیم ببینم.دیگه دیروز بلاخره آورد ولی شاید فردا دوباره ببره این بود که خیلی باتاخیر تونستم به وبلاگ اروین جون سربزنم اما چقد خوشحال شدم دیدم پست جدید گذاشتی.ماشالله اروین جونم چقد بزرگ واقا شده ببخشید اینقد حرف زدماااااا.بازم میام وبلاگتووون
مامان آروین
پاسخ
سلام آرزو جون. ممنون که به یادمون هستی. منم منتظرت بودم.خوشحال شدم اومدی.
ناهید
19 اسفند 94 14:40
سلام ماشاالله به پسر گلتون. پسر منم تا حدی از آرایشگاه میترسید ولی الان بیشتر کلافه میشه البته از وقتی من و باباش دو تایی میبریمش ترسش کمتره و بیشتر کلافه میشه اگه آرایشگر کارشو زود تموم کنه خوب همکاری میکنه. در کل صدای ماشین که مورو باهاش میزنن واسه بچه ها دلهره آوره! خوبه که واسه عکس همکاری میکنه من کلا هر وقتی ازش عکس میگیرم ولی از بس وول میخوره عکسا تار میشه و به درد خور نیستن!