آروین گلمآروین گلم11 سالگیت مبارک

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

با تو هر لحظه قشنگه گل من

1394/4/20 11:24
نویسنده : مامان آروین
794 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان، گل مامان، عزیز دردونه من، یکی یدونه من، آروین شیطون بلای خودم. 

پسر نازم این روزا با شیرین کاری ها و شیرین زبونی های خوردنیت، من و بابایی رو دیوانه وار عاشق خودت می کنی. گل پسرم هر وقت می خندی انگار زندگی درباره نو و تازه می شه، نمی دونی چقدر از داشتنت خوشحالیم و هر روز هزاران بار خدا رو شکر می کنیم.

قند عسلم معنی کوچیک و بزرگی رو کاملاً متوجه می شی و این روزا تکیه کلامت شده من بزرگ شدم... خودم بلدم. دیروز بهم می گی: من بزرگم تو کوچیکی.

من تعجب تو خندونک   عجب ناقلایی شدی!!!

الان که ماه رمضونه اکثر شب ها بعد افطار می بریمت پارک و کلی سرسره بازی می کنی. به طوری که دیگه سرسره های کوچیک راضیت نمی کنه و سرسره های بلند رو که بچه های بزرگ تر بازی می کنن، انتخاب می کنی.

خیلی اجتماعی تر شدی و از این بابت خوشحالم. در پارک برای خودت دنبال دوست می گردی. حتی دوست داری با هم سن و سال های خودت بازی کنی ولی چون در سن تو بچه ها معمولاً با خودشون سرگرم هستن روزی نیست که نیای بهم بگی: بازی نمی کنه... رفت...

الهی قربونت برم که همیشه دنبال یک دوست می گردی.

یک مشکل اساسی این روزای من با تو گل پسر اینه که خیلی دیر به دیر دستشویی می ری و اگه بخوام به زور ببرمت گریه و جیغ و داد راه میندازی که نمی یام. گاهی با دوز و کلک موفق می شم ولی خیلی کم. البته اصلاً نشده جایی رو خیس کنی ولی همیشه دقیقه نود می یای بهم می گی که ببرمت.

یک روز که رفته بودیم دیزباد بالا، خیلی بهت خوش گذشت. هوا خوب بود و بادهای زیادی که می وزید باعث می شد گرمیه هوا از بین بره. بادهای دیزباد منو یاد بادهای منجیل انداخت. این عکس ها رو اون جا ازت گرفتم:

1

مثل همیشه با یک چوب سرگرمی خنده

2

ماشین رو کنار جاده گذاشتیم و رفتیم بالای کوه. تو هم مثل همیشه خستگی ناپذیر و خیلی خوب همراهی کردی. اینم منظره زیبای باغ های دیزباد از بالای کوه:

3

نفس من، صبح ها که خونه مامان جونا می ذاریمت بهت حسابی خوش می گذره. این عکس رو مامان بابایی ازت گرفته که سوار بر قایق خیالی داری بازی می کنی.

5

دیروز صبح با نشاسته و رنگ های خوراکی که داشتم برات رنگ انگشتی درست کردم. اینم چهار رنگ اصلی:

6

آروینم کلی با رنگ ها بازی کردی و خندیدی، رنگ ها رو به فارسی و انگلیسی باهات کار کردم و حسابی ازت عکس و فیلم گرفتم.

7

8

9

10

11

12

اینا هم نقاشی های پیکاسوی کوچیک من:

15

16

اینم اثر دست و پای کوچولوی تو گل پسر. البته با کمک من و این که پاهات کوچیک تر از این اثر هنریه. این جا یه خورده رنگ ها کشیده شد. 

16

محبت عاشقتم آروینم محبت

 

 

پسندها (7)

نظرات (5)

همراه رایانه
20 تیر 94 13:12
همراه رایانه مرکز پاسخگویی مشکلات رایانه , اینترنت و موبایل ...... شبانه روزی شماره تماس : 9099070345 www.poshtyban.ir
ناهید
29 تیر 94 15:17
سلام...خیلی خوبه که حوصله میکنید و باهاش بازی میکنید...من خیلی نمیتونم باهاش بازی کنم...و اغلب دلش میخواد کارتون ببینه.. در مورد سر زدن به مهد فایده ای نداره چون مادرا رو داخل راه نمیدن..مگه بچه شیرخوار باشه...اونموقع که شیر میخورد میرفتم...قطعا برخوردشون با وقتی که نیستی فرق داره!...ولی در کل خیلی به بچه ها توجه نشون نمیدن..یعنی بهشون مستقیم سلام کنن یا حرف بزنن باهاشون...مهد قبلیش این ویژگیهارو (پیش چشم مادرا حداقل داشت) ولی خیلی شلوغ بود...کمی اینروزها مستاصل و کلافه ام..برای همین مشکلاتش.پسرم تو بعضی موارد خیلی گیرایی بالایی داره نمیدونم چرا الان همکاری نمیکنه.فقط خدا کمکم کنه... ممنون ار حضور و توجهتون
مامان آروین
پاسخ
سلام خانومی. آره واقعاً سخته که مجبور می شی کودکت رو در مهد بذاری. البته مزیتش اینه که بچه ها اجتماعی تر بار می یان. پسرا در این سنین لجباز می شن. اقتضای سنشونه نگران نباش.
مامان فدیا
31 تیر 94 11:57
به به چه مامان با حوصله ای و چ پسر هنرمندی
مامان آروین
پاسخ
قربونت عزیزم.
شیما مامی شاهین کوچولو
2 مرداد 94 0:13
مثل همیشه شیرین و خواستنی
مامان آروین
پاسخ
ممنون خانومی
شاپرک مامی
7 مرداد 94 20:49
salam cheghad khoshhale vaghti ba rangha bazi mikone
مامان آروین
پاسخ
سلام آره، بچه ها خیلی بازی با رنگ ها رو دوست دارن. ممنونم.