آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 11 سال و 5 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

من یک بانوی اردیبهشتی ام...

روزها و روزها گذشت و ماه ها سپری شد، یک سال دیگه بر من گذشت، نمی دونم در این مدت قضاوت دیگران بر من چگونه بوده ولی همواره سعی کردم مهربان باشم. من با اردیبهشت اومدم و خدایم بهشتم رو در اردیبهشت به من بخشید. اردیبهشت برای من بهشتی ترین ماه ساله. آره گل پسرم، من خوشبخت ترین بانوی اردیبهشتیم  چون تو رو خدا  بهم داده. تو روز به روز شیرین تر و  خوردنی تر می شی و من بیشتر از قبل وابسته تر به تو. هر روز که مجبورم تا ظهر نبینمت دلم برات یه ذره می شه و خدا می دونه وقتی می یام خونه و تو رو در آغوشم می گیرم و تو خودت رو برام لوس می کنی چه حسی دارم. دیروز که می خواستی بیای بغلم تونستی سه گام برداری و...
24 ارديبهشت 1393

پدرم، دوستت دارم...

روزی پسر کوچولویی می خواست یک سنگ بزرگ را جابه جا کند، اما هرچه می کوشید حتی نمی توانست کوچک ترین حرکتی هم به آن بدهد. پدرش که از کنارش می گذشت، لحظه ای به تماشای تقلای بی حاصل او ایستاد. سپس رو به او کرد و گفت: « ببین پسرم، از همه توان خود استفاده می کنی یا نه؟» پسرک با اوقات تلخی گفت:« آري پدر، استفاده می کنم.» پدر آرام و خونسرد گفت:« نه، استفاده نمی کنی. تو هنوز از من نخواسته ای که کمکت کنم . »   پدر جزئی از وجود ما انسان هاست و تجلی دهنده قدرت و عظمت خداوند مهربان در زمین است. پدر مخلوقیست که هر  جا تو را در حال زمین خوردن ببیند، حاضر است از خود...
24 ارديبهشت 1393

عکس های تولد گل پسر

آروین گلم ، جشن تولدت رو یک هفته دیرتر جمعه شب 19 اردیبهشت گرفتیم چون قرار بود خاله اینا از آلمان بیان. برای برگزاری جشن تولدت همه به مامانی کمک کردن. واقعا دست همگی درد نکنه. برای تزئین خونه هم حسابی بابایی، دایی امیر و آقا حامد (شوهر نسرین جون) خسته شدن. ریسه تولدت رو هم خودم با عشق برات درست کردم. خیلی زحمت داشت ولی نتیجه کار این بود که همه گفتن خیلی قشنگ شده. عمه نسرین جون کارت تولدت و عکس روی کیکت رو درست کرد. خیلی زحمت کشید. دستش درد نکنه.       ...
21 ارديبهشت 1393

تولد تو...

پسرم! یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی ! از این پس همه چیز جهان تکراری است، جز مهربانی. (نیمایوشیج) آروینم یک ساله که با هم بهار، تابستان، پاییز و زمستان رو دیدیم . از این پس تویی و مهربانی و عشق که هیچ وقت تکراری نمی شن. پسر عزیزم یک ساله که من شدم مادر. همه چیز رو رها کردم برای این که بتونم تک تک لحظه های بزرگ شدنت رو ببینم. دستان کوچک و پاهای کوچکت جلوی چشمام بزرگ شدن. تمام لحظه های با تو بودن در ذهنم ثبت شده. لحظه هایی که هیچ دوربینی نمی تونه ثبتشون کنه. لحظه هایی که فقط من بودم و تو و خدایی که تو رو به من داد. من و تو از همون اول خلقتت با هم ...
11 ارديبهشت 1393

روز مادری من

  آروینم پارسال در چنین مناسبتی به دنیا اومدی و من مادر نامیده شدم. اون روز وقتی در آغوش گرفتمت یه حس عمیق همه وجودم رو فرا گرفت و اون حس الان یکساله که با منه.   حس مادری خیلی حس قشنگیه، وقتی همه زندگیت می شه یه موجود دیگه، تازه می فهمی عشق یعنی چی؟ فداکاری یعنی چی؟ خداوندا چگونه شاکر باشم نعمتی رو که از به خاطر آوردن تک تک لحظاتش اشک در چشمام حلقه می زنه. آروینم آن چنان به زندگی ام رنگ و بوی دلنشینی بخشیده ای که بی تو بودن رو باور ندارم.  لحظه های خاطره انگیز و پرلذتی که صدای دلنشین قهقهه کودکانه ات تموم فضای خونه رو پر می کنه و من همه خستگی هام رو فراموش می کنم. لحظه هایی که با شنی...
31 فروردين 1393

آموزش رانندگی یه پسر 11 ماهه

  برای شروع ابتدا لازمه ترمز دستی ماشین رو بدین پایین...   بعد دنده رو عوض کنین...   اگه نشد بیشتر تلاش کنین... عوض نمی شه! خوب معلومه دیگه چون پاتون به کلاچ نمی رسه از بقیه بخواین کمکتون کنن!   از آینه بغل هم حتماً استفاده کنین...   در ابتدای رانندگی دو دستی فرمون رو بگیرید...   بعد اگه دیدین حرفه ای شدین مثل من، با یه دست هم می شه!   در وسط فرمون ماشین یه چیزی گذاشتن به اسم بوق، البته یادتون باشه از بوق خیلی استفاده نکنین مثل بعضیا...   راستی فقط شما... فقط شمایی ک...
30 فروردين 1393

مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد...

  باز هفت سین سرور   ماهی و تنگ بلور   سکه و سبزه و آب   نرگس و جام شراب   باز هم شادی عید     آرزوهای سپید     باز لیلای بهار   باز مجنونی بید   بازهم رنگین کمان   باز باران بهار باز گل مست غرور   باز بلبل نغمه خوان   باز رقص دود عود   باز اسپند و گلاب   باز آن سودای ناب کور باد چشم حسود   باز تکرار دعا   یا مقلب القلوب   یا مدبرالنهار   حال ما گردان تو خوب   راه ما گ...
5 فروردين 1393

روزهای با تو بودن

  آروینم روزها به سرعت در گذرن و من غرق در دنیای با تو بودنم و پرم از لحظه لحظه های ناب و تکرار نشدنی با تو بودن و در آرزوی این که ای کاش می تونستم تمامي اين روزها رو در خاطراتم ثبت كنم ولي افسوس كه اين يك آرزوي محاله ... ولي همه تلاشم رو مي كنم که با گرفتن عكس و فيلم، آرشيو خاطرات كودكيت رو پربارتر و پر رنگ تر كنم و مي دونم كه اين خاطرات براي خودم گنجينه اي با ارزش و شايد براي تو نيز يادگاري جالب و دوست داشتني باشه... گل پسر مامان ، هر روزي كه مي گذره شيرين تر و خوردني تر مي شی و كارهايي مي كني كه پيش خودم فكر مي كنم ، من چقدر خوشبختم كه مي تونم اين روزها و اين لحظه هاي زيباي با تو بودن رو ببينم و از كنار تو بودن لذتی...
12 اسفند 1392