لحظه های به یاد موندنی با گل پسر
گل پسر مامان مروارید های سفید و خوشگلت حالا شدن 8 تا. دیروز ظهر از ساعت 1 تا 3 خوابیدی و ظهر که من می خواستم بخوابم خوابت نمی یومد. خیلی خسته بودم ولی به خاطر تو تموم بعد از ظهر رو با هم بازی کردیم. یکی از بازی هایی که خیلی دوست داری دالی بازیه. همین طور اتل متل. دیروز برای افزایش تمرکزت یه بازی جدید باهات کردم. شیشه کوچیک نوشابه رو از بالا رها می کردم و تو سریع می گرفتیش. البته گاهی هم موفق نمی شدی. هر بار که می گرفتی برات دست می زدم و کلی ذوق می کردی. مدتیه دارم رنگ ها رو باهات کار می کنم. نمی دونم گاهی همه رنگ ها رو درست می دی و گاهی هیچ کدوم رو به جز قرمز درست نمی دی. آروینم امروز می خواستم از عکس هات بک آپ...