آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 11 سال و 11 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

تجربه یک مامان بی تجربه...

1393/10/24 9:26
نویسنده : مامان آروین
322 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر من، عسل من، گل پسر عزیزتر از جونم. الان که دارم برات می نویسم خدا رو شکر حالت بهتر شده. نفس مامان سه شب سخت رو پشت سر گذاشتیم. نمی دونم چرا بدون هیچ علامت سرماخوردگی چهار شب قبل تب شدید داشتی به طوری که حتی با قطره استامینوفن هم تبت پایین نیومد و تا صبح پارچه های کوچیکی رو که درست کرده بودم خیس می کردم و روی پیشونیت و پاهات می ذاشتم.

آروینم از وقتی به دنیا اومدی به غیر از زمانی که در بیمارستان بستری شدی یادم نمی یاد چنین تبی کرده باشی. تا صبح تو هم خیلی اذیت شدی. دیگه هر چهار ساعت بهت قطره استامینوفن می دادم ولی انگار هیچ اثری نداشت.

صبح تبت پایین تر اومده بود برای همین روز اول تو رو دکتر نبردم گفتم شاید به خاطر دندونات باشه. ولی باز شب که شد تبت شدید شد و تا صبح همون کارها رو انجام دادم تا خدای نکرده تشنج نگیری.

صبح که بردیمت دکتر، دکترت گفت دچار سرماخوردگی ویروسی شدی و تا سه شب، تب شدید طبیعیه و گفت باید از شیاف استامینوفن استفاده کنم. هر چی به شب نزدیک تر می شدیم باز تبت بیشتر می شد داروهات رو دادم و برات شیاف گذاشتم. ساعت 11 خوابیدی ولی ساعت یک با گریه بیدار شدی و متوجه تب شدیدت شدم.

با وجود خوردن قطره و استفاده از شیاف ولی انگار نه انگار . خلاصه باز تا صبح بیدار بودم و فقط تونستم جلوی پیش روی تبت رو بگیرم و تو باز اذیت شدی.

به طور اتفاقی با شنیدن حرفای یک مامان باتجربه امروزی که دو فرزند داشت متوجه شدم شیاف های استامینوفن اصلا به درد نمی خورن و در این مواقع فقط شیاف دیکلوفناک جواب می ده.

طبق دستور، دیشب شیاف دیکلوفناک 50 رو نصف کردم و برات گذاشتم و با این که کمی تب داشتی ولی نصفه شب که بهت سر می زدم می دیدم اصلا تب نداری. بهم گفتن اگه شبای قبل که تبت شدیدتر بود استفاده می کردم نه تو اذیت می شدی نه من. تجربه خوبی به دست آوردم ولی خیلی اذیت شدی نفسم.

این روزا خیلی نگرانتم. غذا خیلی کم می خوری و نسبت به قبل اصلا چیزی نمی خوری.  خدا رو شکر دیشب تب نکردی صبح هم که به مامان جون سپردمت اصلا تب نداشتی.

گل پسرم خدا کنه هر چه زودتر خوب بشی. خیلی ضعیف شدی و همش دوست داری در آغوشم باشی. دیروز صبح که با هم خونه بودیم وقتی داشتی نقاشی می کشیدی ازت عکس گرفتم ببین چه قدر ضعیف شدی!

1

2

4

این عکس ها رو هم یه روز که می خواستیم بریم بیرون گرفتم. ( تازه از خواب بیدار شده بودی) :

5

6

آروین گلم

کنار آشیانه تو آشیانه می کنم

فضای آشیانه رو پر از ترانه می کنم

بپرسدم اگر کسی برای چه زنده ای

من، برای زندگی تو را بهانه می کنم

فرشته ی قشنگم؛

آوای حرف های شیرین کودکانه ات...

برق شادی چشمان معصومت...

خنده های بی ریا و از ته دل کوچک و پاکت...

چه قدر قشنگ و زیباست

چه قدر شیرین و بی تکرار است

ما در افسانه ها به دنبال فرشته ها می گردیم

غافل از فرشته های نازنین دنیای اطرافمون

پسرک ماهم، ملوسک قشنگم

بهترین نعمت خدای مهربون را برایت آرزو دارم

نعمت سلامتی

برای تو و برای همه فرشته های کوچک روی زمین

آروین گلم، از تو می خواهم

همیشه و همیشه قدر سلامتی خودت رو بدانی

و سعی کنی تا

در زندگی راه گشای سلامتی برای دیگران باشی

پروردگارا

تو را به رحمت و بخشش بی پایانت

این فرشته های پاک را بر ما ببخش

پروردگارا

تو را به بزرگی و عظمتت

دل های کوچک فرشته های زمینی را

همیشه و همیشه شاد نگه دار

و تنشان را سالم و بدون هرگونه درد

پروردگارا

به ما بیاموز

قدر این فرشته های دوست داشتنی

قدر نعمت سلامتی

قدر پدر و مادرهای گلمون

و قدر همدیگر را خوب بدانیم.

پسندها (3)

نظرات (0)