31 ماه در کنار هم...
سلام پسر شیرین زبون و دوست داشتنیه خودم. آروین گلم، خیلی آقا و فهمیده هستی. من و بابایی بهت افتخار می کنیم و عاشقونه دوستت داریم. این روزا دائماً با کارها و حرفات در حال دلبری کردن هستی. چند روز قبل که آقا جون و مامان جون (بابایی) اومده بودن خونمون، آقا جون ازت پرسید: دوست داری اومدیم خونتون. گفتی: خوشحال شدیم. یک روز هم که داشتم هدیه ای رو کادو می کردم اومدی بهم کمک کردی تا چسب زدم. بعد که تموم شد بهت گفتم: ممنون که بهم کمک کردی. در جواب گفتی: خواهش می کنم زحمتی ندارم. فکر کنم می خواستی بگی زحمتی نداشت. اون روز این قدر غرق بوسه کردم که هیچ وقت یادم نمی ره. خیلی دوست داری در کارهای خونه بهم کمک کنی. این روزا در مرحله...