آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

و اما ماه آخر سال 94

سلام پسر ناز و دوست داشتنیه خودم ، سلام عزیز دلم مامان. آروینم، ماه اسفند برامون ماه متفاوتی بود. خرید عید و خونه تکونی خیلی سرمون رو شلوغ کرده بود. در اداره هم آخر سالی کلی کار داشتم. ولی با این حال اوقات خوبی رو با هم داشتیم. یک شب همگی با خانواده بابایی و خانواده من رفتیم جنگ ایرانیان نیشابور. گروه معروفی نبودن ولی برنامه هاشون واقعاً عالی بود و حسابی بهمون خوش گذشت و خندیدیم. تو و آرشیدای گلم و بهار جون ردیف اول که مخصوص بچه ها بود نشستین. برای یادگاری عکس گرفتم البته خیلی با کیفیت نشد. همکاریتون هم با گروه عالی بود. عصر جمعه ای هم که گذشت با هم رفتیم خونه بازی، بعد هم کافی شاپ و حسابی بهت خوش گذ...
27 اسفند 1394

آروین یعنی خنده و شادی

سلام پسر گل مامان، سلام شیرین عسل من، سلام و صد تا سلام شیطونک من. نفس مامان این روزا این قدر بدو بدو داریم و سرمون شلوغه که یک دفعه دیدم یک ماه گذشته و من در این یک ماه اصلاً ازت عکس نگرفتم تا در وبلاگت یادگاری بذارم. این بود که دست به کار شدم و کلی عکس در حین بازی ازت گرفتم. بازی هایی که تقریباً برنامه هر روزمونه. اینم عکس هایی که مامانی ازت گرفته عشق من: دوچرخه سواری توی خونه: این جا داشتیم بادکنک بازی می کردیم ، که بادکنک تصمیم گرفت همون بالا بمونه و پایین نیاد: اومدم ازت عکس بگیرم با این صحنه مواجه شدم: آخه بزرگ شدی...
13 اسفند 1394

عشق من

سلام پسرم، عشقم، نفسم شیطونک من، امروز روز ولنتاینه . روز عشق و محبت.   قند عسلم از همون لحظه ی شکل گرفتنت، احساس می کردم با ورود تو به زندگیم خیلی چیزا عوض می شه. احساسم نسبت به تو و عشقی که تا اون روز مثل اون رو تجربه نکرده بودم، با شنیدن اولین صدای قلبت شدت گرفت. این عشق و علاقه بیشتر شد وقتی در رحمم بازیگوشی می کردی و به خصوص اون روزی که برای اولین بار وجود نازنینت رو لمس کردم. لمس وجودت برای اولین بار و بعد از اون شیر خوردنت همه و همه عشق و علاقه ام رو به تو زیاد و زیادتر کرد. اولین باری رو که بلند خندیدی هیچ وقت، هیچ وقت فراموش نمی کنم ، هر روز که گذشت ...
25 بهمن 1394

33 ماهگیت مبارک باشه عشق من

سلام نفسم، عشقم، تموم زندگیم گل پسرم 33 ماه از اولین لمس بودنت گذشت. چه قدر سریع. گاهی فکر می کنم این روزا بهترین روزهای ماست. تو با کارهای بامزه و خنده های کودکانه ات لحظه ها رو برامون متفاوت کردی. این روزا خیلی شیطون و بلا شدی. گاهی منو عصبانی می کنی ولی وقتی فکر می کنم می بینم کارهات اقتضای سنت هست نفسم. با این که خیلی پسر عاقل و فهمیده ای هستی گاهی کارهایی می کنی که ازت انتظار ندارم. مثلاً همین دیشب توپ بدمینتون رو برداشتی از سمت پرهاش فرو کردی تو صورتم. بهت می گم آروین چرا این کار رو کردی؟ می گی شوخی می کنم. این روزا شوخی های تو گاهی برام گرون تموم می شه. وقتی که با هم بازی می کنیم خیلی خوبه. ولی خدا نکنه بخوام یه لحظه برای خو...
11 بهمن 1394

لذت زندگی در کنار تو

سلام به پسرم، به عسلم به آروینم که نفسمه و خودش می دونه که نفسم به نفسش بنده. پسر گلم چند وقتی سرم شلوغ بود نتونستم بیام پست بذارم. ولی هر لحظه مون رو عکس و فیلم می گیرم تا برای همیشه ماندگار بمونه. آروینم خیلی پسر فهمیده ای هستی و برای خودت حسابی آقا شدی. همیشه موقع خواب یا با من می خوابی یا با بابایی بعد می بریمت در اتاق خودت. یک روز ظهر به من و بابایی گفتی هر کس توی اتاق خودش بخوابه و خیلی قشنگ رفتی روی تختت، پتوت رو کشیدی روی خودت و خوابیدی. این قدر برای من جالب بود این حرکتت که نگو. اون روز احساس کردم چه قدر بزرگ شدی. با این که سن کمی داری ولی وقتی که بیدار می شی گریه نمی کنی و از اتاقت می یای بیرون. گاهی هم همون...
17 دی 1394

برف بازی گل پسر

سلام نفسم، آروینم. پسر گل مامان دو روز بعد از برف زیبایی که اومده بود رفتیم بیرون و کلی برف بازی کردیم. تو هم مثل همیشه با خنده هات، لحظه لحظه ی ما رو خاطره انگیز کردی عشق من. آروین گلم، دیدم دوست داری بیش تر بمونیم و بازی کنیم برای همین مجهز شدی  و برف بازی کردیم. اینم نتیجه برف بازی با بابایی ، شال و صورتت پر برف شده بود عسلم. قسم به پاکی آسمان ٬ تو همانی بودی که سال ها در خواب می دیدم ... شاهزاده ی قصه های شبانه ام . بر نگاه خدا بوسه میزنم و شکر می کنم لحظه لحظه آفرینش تو را . ب...
26 آذر 1394

اولین برف پاییزی سال 94

سلام پسرک بانمک و دوست داشتنیه خودم. امروز 17 آذر اولین برف پاییزی به زمین نشست. کاش الان بودی کنارم تا با هم بازی می کردیم و آدم برفی می ساختیم. امیدوارم تا پس فردا که تعطیله برفا آب نشه تا بریم برف بازی این عکس ها هم مربوط به امروز محل کار مامانی هست: ...
17 آذر 1394

بهترین لحظه های من با تو بودنه

سلام قند عسلم، عشقم، نفسم... آروینم وقتی در کنارم هستی و با شادی و خوشحالی بازی می کنی بهترین لحظات رو برای من به وجود می یاری. لحن بامزه ی صحبت کردنت، شعر خوندنت و خنده هات در پارک و نشاطی که حین بازی به من منتقل می کنی همه و همه زندگی رو زیباتر از همیشه کرده. تو تموم زندگیم هستی نفس مامان. قند عسلم، کلیپی بود که تو و بابایی خیلی دوست داشتین. حالا کاملاً یاد گرفتی و خودت می خونی. اینم آدرس فایل صوتی آواز خونی تو گل پسر: http://www.file247.ir/7xv http://persiandrive.com/429855 جمعه صبح که هوا خوب بود، فرصت رو غنیمت شمردم با هم رفتیم پارک هم برای بازی و هم آموزش playground ...
17 آذر 1394

31 ماه در کنار هم...

سلام پسر شیرین زبون و دوست داشتنیه خودم. آروین گلم، خیلی آقا و فهمیده هستی. من و بابایی بهت افتخار می کنیم و عاشقونه دوستت داریم. این روزا دائماً با کارها و حرفات در حال دلبری کردن هستی. چند روز قبل که آقا جون و مامان جون (بابایی) اومده بودن خونمون، آقا جون ازت پرسید: دوست داری اومدیم خونتون. گفتی: خوشحال شدیم. یک روز هم که داشتم هدیه ای رو کادو می کردم اومدی بهم کمک کردی تا چسب زدم. بعد که تموم شد بهت گفتم: ممنون که بهم کمک کردی. در جواب گفتی: خواهش می کنم زحمتی ندارم. فکر کنم می خواستی بگی زحمتی نداشت. اون روز این قدر غرق بوسه کردم که هیچ وقت یادم نمی ره. خیلی دوست داری در کارهای خونه بهم کمک کنی. این روزا در مرحله...
14 آذر 1394