آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

شادی و بازی و خنده در طبیعت زیبای خدا

سلام آروین گلم، پسر دوست داشتنیه خودم. قند عسلم، تو سراسر شور و نشاط و خنده هستی. هر وقت می ریم بیرون، کلی بازی می کنی و شادی و من هر لحظه هزاران بار خدا رو شکر می کنم به خاطر این که تو رو به ما بخشیده.  اینا هم عکسای قشنگت نفس مامان: این عکسا هم مربوط به دیروزه که رفتیم برف ریز: آروینم، عاشق عکس گرفتن هستی و وقتی بخوای دوربین یا موبایل رو بگیری دیگه عکس گرفتن تعطیله. ولی من راهش رو پیدا کردم با هر دوش عکس می گیرم. اما اینجا با این که دوربین رو داری ولی اصرار داشتی موبایلم رو هم بگیری یعنی کاملاً دیگه خلع سلاح می شدم.   و...
30 آبان 1394

آروینم دو و نیم سالگیت مبارک

سلام پسر نازم، نفسم، عمرم... دو و نیم ساله شدی قند عسلم و من هر روز که می گذره بیش از پیش خدا رو به خاطر هدیه ی با ارزشی که به ما داده شکر می کنم. عشق من، تو با خنده هات و شیرین کاری هات به زندگی من و بابایی شور و نشاط وصف ناشدنی دادی. در کنار تو و بابایی هر لحظه قشنگ و زیباست نفس مامان. قند عسلم تموم تلاشم رو می کنم تا بتونم از لحظه هایی که در کنارم هستی استفاده کنم هم برای بازی و هم آموزش. هر چند خیلی اوقات از این که نمی تونم خیلی برات وقت بذارم عذاب وجدان می گیرم ولی تا جایی که در توانم باشه برات کم نمی ذارم. اینا هم عکسای این ماهه نفسم: این جا با چسب ماتیکی مشغول چسبوندن اشکال هندسی هستی که با مقوای رنگی برات درست...
11 آبان 1394

کودکم روزت مبارک

کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید   اگر کودک نبود نه پدر معنا داشت نه هیچ مادری بهشتی می شد، هر کودک گلدانی است که از زیباترین گلدان های معطر ، خانه ها را به نزدیک ترین بهارها گره زده است، دنیای کودکانه صمیمی ترین دنیاییست که بارها آرزو می کنیم تا کاش می شد یک بار دیگر به این دنیای کودکانه قدم بگذاریم، کاش دنیا به زیبایی روزهای کودکی می شد، کاش دنیا سراسر کودکانه می شد و ما کودک!  دل کودک حتی از آب چشمه زلال تر است با یک تبسم می شود در دل های...
16 مهر 1394

بازی در پارک و خنده های گل پسر

سلام قند عسل مامان. صبح جمعه دیدم هوا خوبه، رفتیم پارک نزدیک خونه. تو هم تا تونستی بازی کردی و شاد و خوشحال بودی. آروینم خنده تو می بره منو به آسمون خنده می کنی تو می بری دل از دلم عادت همیشگی شدی برای من ای تو بهترین امید لحظه های من با وجود تو رها شد این دلم ز بند پس به خاطر دلم، تو باز هم بخند وقتی تو می خندی دلم دیوونه می شه دنیای من قشنگ و شاعرونه می شه وقتی تو می خندی دیگه فرقی نداره انگار تموم فصلای دنیا بهاره یک وقت نبینم غم رو توی اون چشات...
12 مهر 1394

29 ماهگیت مبارک باشه گلم

سلام آروینم، عشق و نفس و تموم زندگیم. پسرکم خیلی فهمیده شدی و من از این بابت خیلی خوشحالم البته هنوز گاهی حس لجبازیت بدجور گل می کنه ولی متوجه شدم وقتی باهات صحبت می کنم خوب گوش می کنی و البته در بیشتر اوقات درک می کنی. حرف زدنت هم خیلی بامزه شده. چند روز قبل که داشتیم با آقا جون اینا خداحافظی می کردیم ، گفتی: "ببخشید مزاحم شدم". از این که جملات رو به خوبی و به جا به کار می بری خوشحالم. دیروز متوجه شدم کلمه مبل رو نمی تونی خوب تلفظ کنی. این قدر بامزه می گی که من حسابی خندم گرفته بود. البته گل پسرم از نظر تلفظ کلمات از همون ماه های اول یادگیری خیلی خوب کلمات رو می گفتی و بر خلاف هم سن و سال های خودت که کلمات رو و...
11 مهر 1394

یک جمعه به یاد موندنی

سلام آروین مامان، نفس من، زندگیه من. پسر گلم دیروز از صبح رفتیم بوژان. هوا خیلی خوب بود و حسابی بهت خوش گذشت و تا تونستی خاک بازی کردی. منم چون دیدم خوشحالی، کاری به کارت نداشتم عصر که بر می گشتیم روی صندلی عقب خوابت برد یا بهتره بگم بیهوش شدی از بس شیطنت کردی و با بهار جون بازی کرده بودی. اینا هم عکسای دیروزه نفسم:   در این عکس کاملاً مشخصه بابایی باهات چه بازی هایی می کنه : آروینم، وقتی من رو با تموم وجود می بوسی وجودم با بوسه تو دلبندم، گرم گرم می شه. من عاشق بوسیدنای عمیقت هستم نفسم. قبل از این عکس که برات می ذارم چنان منو بوسیدی که روسریم&...
21 شهريور 1394

قایم باشک بازی قندعسل

سلام پسر با نمک و شیرین زبون مامان که هر روز با کارهات ما رو کلی می خندونی. دیشب این قدر باعث خنده من و بابایی شدی که نگو. فضای شاد خونمون به خاطر وجود گلی چون تو هست نازنینم. دیشب با کمک بابایی قایم می شدی و من مثلاً دنبالت می گشتم و وقتی پیدات می کردم کلی ذوق زده می شدم. حالا کجا قایم می شدی؟ بغل بابایی با کمک یک متکا که مثلاً دیده نمی شدی و من همه جا رو می گشتم ولی نبودی که نبودی وقتی پیدات می کردم کلی ذوق می کردی. بابایی به من می گفت این جا رو بگرد اون جا رو بگرد، ببین نیست!!!! یه دفعه تو که مثلاً قایم شدی بلند گفتی: جای کامپیوترم نگا کن. ما رو می گی... از خنده مرده بودیم. آخه نفسم من نمی دونم این معنی با...
18 شهريور 1394

28 ماه در کنار نفسم

سلام قند عسلم، عشقم، جیگرم پسر گلم این روزا با حرفا و کارات ما رو حسابی متعجب می کنی. دو روز قبل داشتم لباسم رو اتو می کردم بهم گفتی: مامان متکا می خوای؟ گفتم: نه مرسی. دیدم رفتی متکا آوردی و می گی: بذارم پشتت خسته نشی. (دقیقاً  جمله ای که گفتی). چه قدر بزرگ و فهمیده شدی عشق من. افتخار می کنم پسر فهمیده ای چون تو دارم. آروینم، سوره توحید رو به طور کامل یاد گرفتی. اون روز می خواستم صدات رو ضبط کنم ولی نذاشتی حالا اگه تونستم با ترفند صدات رو ضبط می کنم حتماً اینجا برات می ذارم. دیروز دیدم برس رو برداشتی و به موهات کشیدی و گفتی: I comb my hair خیلی خوشحال شدم و احساس کردم برای آموزش زبانت راه درست رو ان...
11 شهريور 1394

روزای قشنگ ما با تو

سلام پسر دوست داشتنیه خودم. هر روز که می گذره و تو فهمیده تر و بزرگ تر می شی به خودم می بالم بابت داشتن پسری چون تو. آروین گلم علاقه زیادی به بازی با راکت و توپ داری. مامان بابایی تا حالا دو بار برات راکت خریده. راکت های قبلیت رو که کامل خراب کردی بنده خدا چون دید خیلی علاقه داری دوباره برات خرید. یک روز که طبق معمول می خواستیم بریم پارک، اصرار کردی که راکتت را هم برداری. برام خیلی جالب بود، در پارک کنار میز پینگ پنگی که بچه ها داشتن بازی می کردن ایستادی و گفتی منم می خوام بازی کنم. الهی قربونت برم که قدت به زور تا میز می رسید ولی اصرار داشتی بازی کنی. خلاصه قبول کردی بریم توی سبزه ها و با من بازی کنی. خدا رو ش...
31 مرداد 1394