مادر...
مادر که می شی، از همون لحظه ای که می فهمی میزبان یه فرشته ای، در خودت تمام می شی و در یکی دیگه آغاز، وقتی ضربات اندام نحیف موجودی را در درونت حس می کنی کم کم به او متعلق می شی، خودت و تمام هستیت... وقتی نوزادت را در آغوش می گیری اشک هات فریاد می زنن که برای بودنش از جان می گذری، مادر که می شی نگرانی و نگرانی و نگران، نگران امروز و فردا و آینده فرزندت، مادر که می شی تمام زندگیت می شه دعا و التماس و خواهش از خدا برای عاقبت به خیر شدن فرزندت، مادر که می شی بهترین هدیه برات می شه، سلامتی جسم و روح دلبندت، مادر که می شی غم و اندوه و شادیت هم رنگ دیگه ای می گیره و همه این ها گره می خوره به حال فرزندت...