آروین گلمآروین گلم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

به دنیا آمدی تا دنیای من شوی...

آرام جانم، آروینم، تولدت مبارک

  تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ساده به دنیا بله گفتی ببین تو آسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستی و چشمات، بهونه س واسه خوندن همین شعر و ترانه تو دنیای ما زندس تولدت مباااااارک قند عسلم   گل پسرم، فرشته ی کوچیک زندگی من، وجودم لبریز از شوق بودن توست، چنان سرشارم از بودنت که فقط خدا می دونه. آرام جونم، بهترین ها رو در روز تولدت برات آرزو دارم. همیشه شاد باشی و سالم و خوشبخت نفس من. 3 سالگیت مباااااااارک ...
11 ارديبهشت 1395

پدرم روزت مبارک

سلام پسرک ناز و شیرین زبونم، سلام مرد کوچک من. فردا ولادت حضرت علی (ع) هست. این پست رو به همین مناسبت برات گذاشتم تا از این طریق به تو گل پسر، همسر و پدر عزیزم و همه پدرای خوب دنیا تبریک بگم. پدر دست های تو، گهواره من دو چشم تو چراغ خونه من به جز تو از همه دنیا بریدم که عاشق تر ز تو هرگز ندیدم ببوسم پینه ی دستان پاکت ببوسم صورت چون قرص ماهت پدر ای قبله راه سعادت ندارم ذره ای از تو شکایت تو را همچون نفس ها دوست دارم که جان من تویی تا بی نهایت بهم گفتند پدرت را در یک جمله توصیف کن هر چه فکر کردم نتوانستم ...
1 ارديبهشت 1395

روز بزرگداشت عطار نیشابوری

سلام پسر گل و دوست داشتنیه خودم. روز بزرگداشت عطار نیشابوری رو به اتفاق همکاران رفتیم در کنار آرامگاه این شاعر و عارف به نام. چون می دونستم اگه تو رو با خودم ببرم حسابی بهت خوش می گذره، از اداره رفتم دنبالت و با هم رفتیم و تو هم مثل همیشه کلی بازی و شیطنت کردی نفس من.   از مورچه بازی در کنار آرامگاه عطار گرفته: تا آب بازی در کنار آرامگاه کمال الملک، نقاش بزرگ ایران: و این هم آخرین عکست عشق مامان: ...
30 فروردين 1395

بیست بدر...

سلام پسر گلم، عشقم، نفسم امسال سیزده بدر بارونی بود و نتونستیم بریم بیرون. البته یه جورایی بدم نشد آخه روز آخر مسافرتی حسابی سرماخوردم و اون روز رو فقط استراحت کردم. اما در عوض جمعه هفته بعد، بیست بدر کردیم. هوا خیلی خوب بود و به تو و آرشیدای گلم حسابی خوش گذشت. چون عاشق آب و آتیش و چوب هستین. اون روز به قول آقا احسان که به شما می گفت "کدورت ها رو بذارین کنار"  تو و آرشیدا در صلح و صفا با هم بازی کردین و ما هم در کنار شما خوش گذروندیم. البته این رو هم بگم الان مدتیه خیلی بهتر با هم بازی می کنین. اینم دو کوهنورد دوست داشتنیه ما: اینم ...
28 فروردين 1395

سفری عالی در کنار گل پسر(2)

سلام قند عسلم. جونم برات بگه که در اصفهان خیلی خیلی بهمون خوش گذشت. یک شب رفتیم شهربازی اصفهان که اسمش رو گذاشته بودن شهر رؤیاها. شب به یادموندنی شد برامون. البته همین دو تا عکس رو برات می ذارم بقیه عکسامون دسته جمعی بود. یک روز صبح هم رفتیم چهل ستون: آروینم بزرگ تر شدی و عکس گرفتن ازت سخت شده. این جا هم داشتی فرار می کردی که عکس نگیرم ولی من گرفتم. عصر رفتیم باغ گل ها که بسیار زیبا بود: آروین مامان اصفهان جاهای دیدنی بسیاری دا...
22 فروردين 1395

سفری عالی در کنار گل پسر(1)

سلام گلکم، نفسم، عشقم، تموم زندگیم آروینم امسال رو خیلی خوب شروع کردیم و مسافرتی که با خانواده بابایی رفتیم حسابی خوش گذشت. البته قبل از این که عکس های مسافرت رو بذارم دو تا عکس از روز آخر اسفند مربوط به رستوران عمارت بوژان آپلود می کنم چون عکس های زیبایی شد. روز دوم فروردین راه افتادیم. این عکس ها رو ظهر همون روز در شاهرود ازت گرفتم. بعد شب رو گرمسار گذروندیم و فرداش رفتیم تاکستان. اون جا حسابی خوش گذشت ولی این قدر درگیر عکس گرفتن های دسته جمعی شدیم که به کلی یادم رفت یه عکس از تو و بهار جون و ایلیا جونم بندازم. بعد رفتیم به سمت اصفهان، شهری بزرگ و زیبا. واقعاً هر چی از زیبایی های ...
21 فروردين 1395

شروع سالی دیگر در کنار قند عسلم

سلام به روی ماه گل پسرم، سلام شیطونک دوست داشتنیه خودم. همین طور سلام به دوست جوووونای گل و مهربونم. از صمیم قلب خواهان آنم که ضربان قلبتان به لبخندهای مکرر تکرار شود و هر آن چه به دل آرزویش را دارید بی بهانه از آن شما باشد دعایتان می کنم به خیر نگاهتان می کنم به پاکی یادتان می کنم به خوبی هر جا هستید بهترین ها را برایتان آرزو دارم لحظه هایتان بهاری لباتون خندون دلتون شاد روز و شب هاتون پر از شادی و آرامش و خوبی و سلامتی سال نو تون هم مبارک آروینم، تموم زندگیم از این که یک سال دیگه رو هم با شادی در کنار هم شروع کردیم خداوند...
16 فروردين 1395

و اما ماه آخر سال 94

سلام پسر ناز و دوست داشتنیه خودم ، سلام عزیز دلم مامان. آروینم، ماه اسفند برامون ماه متفاوتی بود. خرید عید و خونه تکونی خیلی سرمون رو شلوغ کرده بود. در اداره هم آخر سالی کلی کار داشتم. ولی با این حال اوقات خوبی رو با هم داشتیم. یک شب همگی با خانواده بابایی و خانواده من رفتیم جنگ ایرانیان نیشابور. گروه معروفی نبودن ولی برنامه هاشون واقعاً عالی بود و حسابی بهمون خوش گذشت و خندیدیم. تو و آرشیدای گلم و بهار جون ردیف اول که مخصوص بچه ها بود نشستین. برای یادگاری عکس گرفتم البته خیلی با کیفیت نشد. همکاریتون هم با گروه عالی بود. عصر جمعه ای هم که گذشت با هم رفتیم خونه بازی، بعد هم کافی شاپ و حسابی بهت خوش گذ...
27 اسفند 1394

آروین یعنی خنده و شادی

سلام پسر گل مامان، سلام شیرین عسل من، سلام و صد تا سلام شیطونک من. نفس مامان این روزا این قدر بدو بدو داریم و سرمون شلوغه که یک دفعه دیدم یک ماه گذشته و من در این یک ماه اصلاً ازت عکس نگرفتم تا در وبلاگت یادگاری بذارم. این بود که دست به کار شدم و کلی عکس در حین بازی ازت گرفتم. بازی هایی که تقریباً برنامه هر روزمونه. اینم عکس هایی که مامانی ازت گرفته عشق من: دوچرخه سواری توی خونه: این جا داشتیم بادکنک بازی می کردیم ، که بادکنک تصمیم گرفت همون بالا بمونه و پایین نیاد: اومدم ازت عکس بگیرم با این صحنه مواجه شدم: آخه بزرگ شدی...
13 اسفند 1394

عشق من

سلام پسرم، عشقم، نفسم شیطونک من، امروز روز ولنتاینه . روز عشق و محبت.   قند عسلم از همون لحظه ی شکل گرفتنت، احساس می کردم با ورود تو به زندگیم خیلی چیزا عوض می شه. احساسم نسبت به تو و عشقی که تا اون روز مثل اون رو تجربه نکرده بودم، با شنیدن اولین صدای قلبت شدت گرفت. این عشق و علاقه بیشتر شد وقتی در رحمم بازیگوشی می کردی و به خصوص اون روزی که برای اولین بار وجود نازنینت رو لمس کردم. لمس وجودت برای اولین بار و بعد از اون شیر خوردنت همه و همه عشق و علاقه ام رو به تو زیاد و زیادتر کرد. اولین باری رو که بلند خندیدی هیچ وقت، هیچ وقت فراموش نمی کنم ، هر روز که گذشت ...
25 بهمن 1394